توضیحات اپیزود
نام داستان: کبریت
نویسنده و خوانش: احسان عبدی پور
خلاصه:
این یک شوخی واقعی است که یک وقتی یک معلم تاریخ در شورویِ سابق، اول سال میرود اتاق مدیر، کتاب را میکوبد روی میز و میگوید: «آقای مدیر، من نمیتوانم توی این مملکت تاریخ درس بدهم مِن بعد.» مدیر میگوید: «چرا آقای معلم؟» آقای معلم میگوید: «چون که نهتنها آینده، بلکه گذشتهی ما هم قابل پیشبینی نیست آقا. مدام دستهبندیِ خوب و بد، یا حتی بود و نبودِ قبلیها تغییر میکند. این کتاب دو سال عین هم تدریس نشده.» رابطهی من و کریمو کبریت، تقریبا، حالا نگویم صد درصد ولی خیلی درصد، یک اینطور چیز غامضی بود. ما مدام در انکار هم بودیم. از آنجا که اسمش سوال ایجاد میکند توی ذهن، همینجا توضیح بدهم که ابدا قصهی خاصی ندارد. کریمو کلکسیون کبریت داشت. تیکش هم این بود که کبریت بکشد روی سیمان و هر چیز زبری، شعله بکشد و پرت کند. به صد هزار شکلِ متفاوت میتوانست کبریت روشن کند. در کل بهنظر من مسخرهترین قسمت شخصیتش بود. بگذریم…
پ.ن یکم: داستان کبریت پیش تر توسط احسان عبدی پور، کارگردان و فیلمنامهنویس فیلمهای تیک آف، پاپ، تنهای تنهای تنها و افسانه، منتشر شده است، این نسخه با کسب اجازه ایشان، مجدداً تدوین شده و در کانال و وب سایت دیالوگ باکس منتشر می شود. صفحه ایشان در اینستاگرام: instagram: ehsanabdipoor
پ.ن دوم: با تشکر ویژه از علیرضا شِیبَت @pelak70 جهت معرفی داستان کبریت.
پ.ن سوم: عکس کاور: عباس حیدری (ایرنا)
پ.ن چهارم: نظرات خود را درباره این پادکست لطفاً از طریق صفحه اینستاگرام دیالوگ باکس و پست مربوط به این داستان در میان بگذارید
با تشکر از دوستان همشهری داستان.
ارادتمند،
مهدی ستوده،
چهاردهم بهمن ماه 1396
از همین مجموعه بشنوید
آخرین اپیزودهای منتشر شده
برای آگاهی از شرایط اسپانسری تولیدات دیالوگ باکس میتوانید درخواست خود را به
آدرس پست الکترونیک Info (@) dialoguebox.ir ارسال فرمایید.
اطلاعات تماس
این وبسایت توسط ورناتک پیادهسازی شده و تمام حقوق مادی، معنوی و انتشار برای پادکست دیالوگ باکس محفوظ است.